کد مطلب:188751 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:153

رهنمود به حکام، در مبارزه با دشمنان اسلام
چنان كه تاریخ به خاطر دارد، حكامی كه به انگیزه ی قدرت طلبی و پادشاهی بر جوامع اسلامی مسلط گردیدند، هر چند به خود عنوان «امیرالمؤمنین» می دادند، ولی در پایبندی به احكام دین همت نداشتند و عناصر بی تعهد را بر جان و مال مردم مسلط می كردند.

میان ائمه و این حاكمان، همواره درگیری آشكار یا پنهان وجود داشته است. این در متن تفكر شیعه نهفته است كه همسازی با جباران و پذیرش ولایت ناصالحان، با دین و دینداری سازگار نیست، اما به هر حال حكام از آنجا كه جریان های عمده ی جامعه را در دست دارند و دست كم برای حفظ موقعیت و فرمانروایی خویش، ناگزیر به مبارزه با دشمنان خارجی اسلام می باشند، گاه در این راستا از تدبیر فرومانده و به جانب ائمه (ع) دست نیاز دراز می كرده اند.

در چنین شرایطی ائمه برای حفظ عزت اسلام - و نه حمایت از حاكمیت جور - از نمودن راه و گشودن گره ها دریغ نداشته اند.

چنان كه علی بن ابی طالب (ع)، برغم اعتراض به اصل خلافت خلفا، در مسایل حساسی كه سرنوشت اسلام و مسلمانان در میان بود، دخالت كرده و مورد مشاوره قرار می گرفت. از آن جمله مشاوره ی عمر بن خطاب با آن حضرت درباره ی جنگ با



[ صفحه 151]



امپراتوری ایران می باشد. امام او را تشویق كرد و رهنمود داد كه خود وی همراه سپاهیانش به راه نیفتد؛ زیرا به هر حال او عنوان خلیفه ی مسلمین را دارا است، و خالی شدن مركز حكومت از فرمانروا، خطرات سیاسی - نظامی به دنبال دارد. [1] .

امام باقر (ع) نیز در ادامه ی همین سیاست علوی، در شرایط حساس از ارائه رهنمود به حكام برای رویارویی با دشمنان اسلام دریغ نداشت.

كمال الدین دمیری در كتاب حیاة الحیوان و مقریزی در كتاب شذرات العقود از كسائی نقل كرده اند كه روزی در مجلس هارون الرشید سخن از اولین نقود اسلامی به میان آمد، در آن مجلس تاریخچه ی نخستین سكه هایی كه بر آن ها شعارهای اسلامی نقش بسته چنین مطرح شد:

در آغاز، كاغذ از جانب رومیان به مملكت اسلامی وارد می شد، در آن روزگار بیشتر مردم مصر نصرانی بودند و همكیش پادشاه روم به حساب می آمدند. از این رو، بر حاشیه ی كاغذهایشان با خط رومی این كلمات: (پدر، پسر و روح القدس) نقش بسته بود.

این نوع كاغذها در جامعه ی اسلامی از آغاز تا عصر عبدالملك مروان رواج داشت تا این كه عبدالملك از كسی كه زبان رومی می دانست، خواست تا آن كلمات را برای او ترجمه كند. پس از ترجمه ی كلمات، عبدالملك بر آشفت و گفت: این شایسته نیست كه در سرزمین اسلام، شعار نصرانیت به وسیله ی این اوراق در حد وسیعی منتشر شود.

از این رو، به عبدالعزیز مروان كه برادر او و نماینده و كارگزار وی در مصر بود، دستور داد تا این حاشیه ها را از بین ببرد و دستور دهد تا سازندگان كاغذ بر حاشیه ی كاغذها آیاتی از قرآن بنویسند.

دستور از میان بردن حاشیه های رومی به سایر كارگزاران حكومت در سایر شهرها نیز ابلاغ گردید.

كاغذها با حاشیه های جدید با گذشت زمان رواج یافت و به سرزمین روم نیز رسید.



[ صفحه 152]



پادشاه روم از این برنامه ناخشنود شد و به عبدالملك نامه نوشت و از او خواست تا حاشیه های رومی را دوباره به كار گیرد و رواج دهد.

نامه را همراه با هدایا به سوی عبدالملك گسیل داشت، اما عبدالملك نامه و هدایا را پس فرستاد، این كار دو مرتبه ی دیگر با هدایای بیشتر صورت گرفت. در مرتبه ی آخر، پادشاه روم تهدید كرد كه اگر حاشیه ها به صورت نخست باز نگردد، بر روی سكه ها، دشنام به پیامبر اسلام را نقش خواهد زد.

در این عصر، سكه های رایج میان مسلمانان، سكه های رومی بود. و اگر پادشاه روم تهدید خود را عملی می ساخت، ضربه ای سیاسی بر حكومت اسلامی وارد می شد و مقدسات مردم مورد اهانت قرار می گرفت.

عبدالملك خود را مواجه با مشكلی بزرگ یافت، برای مشورت و یافتن راه حل به شخصی به نام روح بن زنباع روی آورد. ولی او در پاسخ گفت:

ای عبدالملك! تو خودت خوب می دانی كه چه كسی راه حل مشكل تو را می داند، اما بعمد آن را مطرح نمی كنی.

عبدالملك: او چه كسی است؟!

روح بن زنباع: او جز باقرالعلوم (ع) - از خدان پیامبر اكرم (ص) - فرد دیگری نمی تواند باشد و تو ناگزیر هستی كه از او كمك بگیری.

عبدالملك: آری تو درست می گویی. ولی....

عبدالملك به والی خود در مدینه دستور داد تا نزد امام باقر رفته و امكانات سفر را در اختیار وی قرار دهد و آن حضرت را برای سفر به سوی شام تجهیز كند.

والی مدینه، چنین كرد و امام رهسپار شام گردید.

عبدالملك به استقبال آن حضرت رفت. خیر مقدم گفت و مشكل سیاسی خود را مطرح ساخت و كمك طلبید.

امام باقر (ع) فرمود: كار را دشوار نگیر. نظر من این است كه هم اكنون از اهل فن بخواهی تا برایت درهم و دینارهای فراوانی را بسازند كه بر یك طرف آن شعار توحید و بر طرف دیگر محمد رسول الله نقش زنند و در مدار آن نام شهری كه سكه در آن زده شده و تاریخ ساخت آن نوشته شود. سپس در زمینه ی برخی خصوصیات دیگر سكه ها، رهنمودهایی داد تا تقلب و دخل و تصرف در آن ها به آسانی میسر



[ صفحه 153]



نباشد. و به عبدالملك فرمود: از مردم بخواه تا از این پس با این سكه ها معاملات خود را انجام دهند و مبادلات اقتصادی را با سكه های رومی ممنوع و دارای مجازات اعلام كن.

در ظرف چند ماه، رهنمودهای امام باقر (ع) بخوبی عملی گردید و سكه های اسلام در روابط اقتصادی به كار گرفته شد. آن گاه عبدالملك به پادشاه روم نوشت، اگر می خواهی تهدیدهایت را عملی كن!

پادشاه روم كه از رواج سكه های اسلامی مطلع شده بود، عملی ساختن تهدیدهای خود را بی ثمر یافت و از آن صرف نظر كرد. [2] .


[1] نهج البلاغه، خطبه ي 146.

[2] رك: سيرة الائمة الاثني عشر 2 / 221-223؛ ائمتنا 1 / 386.

در مورد نخستين سكه هاي اسلامي آراي ديگري نيز موجود است، برخي نخستين سكه ها را سكه هاي معروف به «بغلي» مي دانند كه در عصر حكومت... عمر بن خطاب به وسيله ي رأس البغل ساخته شده است، ولي صحت اين نظريه منافاتي با روايت فوق ندارد؛ چه اين كه ممكن است با وجود سكه هاي بغلي، سكه هاي رومي هم تا عصر عبدالملك رواج داشته و از اين عصر به بعد سكه هاي رومي از دور معاملات در بلاد اسلامي كنار رفته است. و نيز در مورد همزماني امام باقر (ع) با حكومت عبدالملك كه در سال 86 ه به پايان رسيده پرسش هايي مطرح است؛ زيرا امامت باقرالعلوم (ع) در سال 95 ه بوده است، ولي اين ابهام هم قابل رفع است، چون لازم نيست مشاوره ي ياد شده در زمان امامت باقرالعلوم (ع) و در سنين بالا صورت گرفته باشد. علم و شايستگي هاي ائمه قبل از امامت و در طول عمر براي آنان ثابت بوده است.